و روح یا آن خالق است و این حادث و یا این خالق است و آن حادث، این رابطه را به طور کلی بهم می زنیم و آن رابطۀ مسئله فلسفی علمی و اصولی را هم به کلی بهم می زنیم، و اصلا می گوئیم شما می خواهید با یک پیش داوری های ساختۀ ذهن خودتان یک سری تفکرات را بر ما تحمیل کنید.
اصلا حوزۀ قضاوت ما یک چیز دیگر است. حالا راحت می توانیم به بحث فشرده دربارۀ علم در اسلام بپردازیم در مورد علم در اسلام، اسلام قبول را به دنبال علم می داند یعنی می گوید پذیرش و تسلیم باید به دنبال علم باشد، پس این مسئله به جای خودش قطعی است، یعنی دین را هم که آدم می خواهد بپذیرد یا فرهنگی را می خواهد بپذیرد و یا راهی را می خواهد انتخاب کند، اسلام می گوید که حتما باید از طریق علم باشد و بدون علم قابل پذیرش نیست و ما هر نوع پندار و هر تصور و هر ساختۀ ذهن و تخیلی را ملاک ایمانمان قرار نمی دهیم و ایمان ما باید به دنبال علم باشد. ولا تقف ما لیس لک به علم. (36/17)
پیروی نکنید از آنچه که به آن علم ندارید، حق پیروی ندارید و حق تسلیم در برابر چیزهای غیر علمی ندارید.
اما مراد آیه چیست که می فرماید از آنچه که بدان علم نداری پیروی نکن، خوب حالا که علم را باید به دست آورد از کجا به دست بیاوریم؟ "انّ السّمع و البصر و الفؤاد" گوش و چشم و دل و اندیشه همۀ این ها در واقع مورد سؤال قرار می گیرند یعنی شما در برابر چشم و گوش و فؤاد مسئولید و بنابراین بایستی اولا سمع و بصر به کار بیفتد، اندیشه به کار بیفتد و بعد اگر چنانچه یک نوع تخلفی کرد، یعنی اندیشۀ شما یک چیز توهمی را به شما تحمیل کرد در واقع یک نوع به اصطلاح فساد و یک نوع لغزش است بنابراین این چشم و گوش باید خوب کار بکنند فؤاد هم باید خوب کار بکند و این همان جایی است که باید هدفگیری این ها به سوی حق باشد یعنی هدفگیری سمع و بصر و فؤاد به سوی حق باشد و حق یعنی تحقق خارجی، نه به سوی وهم و به سوی خرافه و به سوی تخمین.
و لذا در آیه ای از قرآن چنین آمده است لهم قلوب لایفقهون بها (179/7) قلب و فؤاد هر دو تفقه می کنند و لهم اعین لایبصرون بها، چشم