جلوات همان نفس همین جلوۀ نفخه الهی روح الهی می باشد، به هر حال آن آیاتی که اینجا نوشتیم یک خلقت مادی الهی برای انسان ثابت می کند.
سؤال: از این تعبیرات متضادی که در قرآن به کار رفته که انسان از بُعدی مادی و بُعدی الهی بعدی از حمإ مسنون و طینٍ لازب و صلصال و تراب و بعدی الهی یعنی روح خدایی آفریده شده، می توان استفاده کرد که انسان موجودی متضاد سرشته و آفریده شده است.
جواب: ما اصراری نداریم که خلقت انسان و سرشت انسان را با تضاد معنا کنیم، مانعی هم ندارد، ما نه از تضاد می ترسیم و نه فرار می کنیم و نه آنکه اصرار داریم که حتما تضاد است. حالا ما یک توضیحی می دهیم شاید از آن تضاد فهمیده شود و شاید چیز دیگری در بیاید.
این انسان بعد مادی و الهی هر دو را دارد و طبعا ما یک نوع تعلقات و روابطی برای این انسان، با مسائل طبیعی کشف می کنیم که این ها لازمۀ خلقتش است، وقتی خلقت انسان جنبۀ مادی و طبیعی دارد طبعا یک جنبه های مادی و طبیعی هم برای انسان وجود دارد، مثل علاقه، طبعا وقتی یک موجود طبیعی شد، یک موجود مادی شد، برای اینکه بماند، رشد کند، غذا احتیاج دارد و برای اینکه سالم بماند خودش را از سرما و گرما حفظ کند لباس می خواهد مسکن می خواهد، برای اینکه نسل ادامه پیدا کند احتیاج به زوج و علاقه جنسی دارد و از این قبیل و اصلا بدن تعلقات مادی دارد، یعنی وقتی آدم با این آب و زمین و درخت و این طبیعت پیوند دارد و بچۀ همین است یعنی مادرش این ارض است و وقتی بچه این ارض است و از دل این ارض درآمده است طبعا این مسائل برای او پیش می آید که (زُیّن للنّاس حبّ الشّهوات من النّساء و البنین 14/3).
که برای مردم دوست داشتن، مشتهیات نفس، خواهش های دل، جلوه کرده، زُیِّنَ یعنی زینت کرده جلوه کرده، خودآرائی کرده و بعد آن زینت ها را آیه شرح می دهد که مال هست، فرزند هست، همسر هست، و هر نوع علاقۀ خانوادگی و لذت و بهره کشی و بهره گیری و این نوع مسائل است.
یکی از حضار: اینکه به انسان ارزش می دهد و او را یک موجود استثنائی می سازد، این است که انسان علیرغم این مسائلی که فرمودید تعلقاتی که