دربارۀ چیزی است که نه موضوعش و نه محمولش الان وجود ندارد، یک وقت می گوییم که حسن عالم است در اینجا حسن موضوع و علم محمول است- اما یک وقت می خواهیم قضاوت بکنیم که ابوعلی سینا فیلسوف است. این چه نوع معرفتی است و از کجا این را شناختیم؟ یک وقت بوعلی سینا در مقابل ما نشسته و دارد حرف می زند و درفشانی می کند. ما از این درفشانی ها می بینیم که عالم است، از قیافه اش هم که بوعلی سینا را می شناسیم.
اینجا ممکن است یک قضاوت درباره اش بکنیم که بوعلی سینا عالم است، اما یک وقت قضاوت قضاوت تاریخی است و شما می گویید ابوعلی سینا فیلسوف است و اگر بپرسیم چرا؟ و از کجا؟ ممکن است بگویید که آقا از کتاب هایش فهمیدم، در صورتی که آنچه که هست کتاب است یعنی یک کاغذی و یک خطوط سیاهی که روی کاغذ است. آن فلسفه نیست آنها فقط خط است که ترسیم شده و ما فیلسوف بودن را به طور مستقیم از آن درک نمی کنیم، فلسفه او را از آن درک نمی کنیم بلکه با واسطه ای که توی کتاب آمده و در تاریخ آمده و چند واسطۀ سمعی و بصری می فهمیم.
آیا آنهایی که می گویند فقط از طریق حس و تجربه می شود یک قضاوتی را کرد، آیا قضاوتی را که ما دربارۀ فیلسوف بودن بوعلی سینا می کنیم در حالی که الان نیست و نه فلسفه اش را لمس می کنیم و نه بوعلی سینا را می بینیم بلکه کتابش و آثارش را می بینیم و جای پایش را در تاریخ می بینیم و بعد از این آثارش به آن حقیقتش پی می بریم حسی است یا تجربی؟ و یا اینکه الان برای شما مصور است که شهری به نام توکیو در ژاپن وجود دارد در صورتی که ندیدید توکیو را ولی یقین دارید و باور هم دارید، می پرسم از کجا باور دارید؟ می گوئید شنیدم، مگر ژاپن شنیدنی است؟ صدا که نیست که بشنوید، شما از طریق چه شنیده اید که هست؟ آیا از طریق شنیده معتقد شدید که هست، مگر شنیدنی است یا لمس کردنی است، ژاپن دیدنی است و چطور شما با وجودی که ندیدید باور دارید؟
این چه نوع معرفتی است و چه نوع آشنایی است، اینها زمینه های بحث هستند که می خواهیم مسئله را باز کنیم که ببینید چگونه می شود حوزۀ معرفت را محدود کرد و یا ابزار شناخت را محدود کرد، تمام این هایی را که عرض کردم فقط یک راه هایی است که می خواهیم آن سد محدودیتی که بعضی می خواهند در راه