فهرست مطالب کتاب

کند البته حواس ما بیشتر از دوتاست، حواس ما صرفا گوش و چشم نیست ولی شاید علت اینکه قرآن تکیه روی همین دو حس می کند و لامسه و ذائقه و بویایی و یا حواس دیگری که بعد کشف شده؛ نمی گوید این باشد که بار عمدۀ حواس روی چشم و گوش است یعنی قمست عمدۀ آنچه را که آدم گاهی پیدا می کند از طریق حواس از راه چشم و گوش است و لذا تکیه روی این شده است و می تواند سمبل معرفت حسی باشد یعنی شناسایی که آدم از طریق حواس به دست می آورد که در اینجا فقط اشاره ای می کنم. سمع شنیدن است و بصر دیدن، اینها یک ابزاری هستند که آدم از طریق اینها می تواند محسوسات را به ذهن خودش منتقل کند. و در ذهن خودش چیزهای حسی و محسوس را از طریق سمع و بصر و دیگر حواس وارد می کند فؤاد هم که قلب است و اندیشه است و فکر یعنی آنجائی که این دریافت های حسی پخته می شود و شکل می گیرد و بعد از آنکه پخته شد برای انسان یک علم به وجود می آورد.
فؤاد مرکز اندیشه است، مرکزی است که این جزئیات حس را با هم ترکیب می کند و از آن یک حاصل و یک نتیجۀ کلی به دست می آورد. مثلا شما برای اینکه قضاوت را داشته باشید که آب قم شور است و می خواهید قضاوت کلی در این باره بکنید یک لیوان آب قم را می خورید و شما با این آبی که سر می کشید از طریق ذائقه تان این شوری را احساس می کنید. این معرفت ذهنی رفت در ذهن شما و به ذهن شما آمد که این لیوان آبی که من خوردم شور بود، یک لیوان آب دیگر از جاهای دیگر می خورید می بینید آن هم شور است و این شوری که از آب این لیوان احساس کردید رفت توی ذهن شما، چندین بار دیگر این را آزمایش می کنید و از مجموع این خوردن ها و تصورات ذهنی که از طریق حس وارد ذهن شما شده است یک قضاوت کلی می کنید و قضاوت کلی شما این می شود که آب قم شور است. این قضاوت را کجا کردید؟ این فؤاد است یعنی مرکز اندیشه، آنجایی که قضاوت، قضاوت کلی است. خیلی از قضاوت هایی که شما دربارۀ انسان، جهان، زمان، حرکت می کنید اینها چیزهایی است که با دست و گوش و دیگر حواس مستقیما محسوس نیست.
در اینجا اجمالا می گویم که فؤاد یعنی مرکز پختن و برآوردن اندیشه ها آنجا که آدم استدلال می کند، آنجا که آدم قضاوت می کند، آنجا که می اندیشد،

نظر خود را ارسال کنید