فهرست مطالب کتاب

کنیم اولا این بحث برای ما مطرح است که راه یافتن را پیدا کنیم و از چه راهی بیابیم و چگونه بشناسیم و بفهمیم؛ ما می خواهیم ریشه هایش را به دست بیاوریم، یک وقتی ممکن است کسی بگوید که ما از طریق وحی یافتیم و فهمیدیم و یکی بگوید که اصل بحث در وحی است. وحی از کجا برای شما اصالت دارد و مورد اعتماد شماست؟ ما در پی جستجو و پیدا کردن مبانی هستیم. و لذا اول «یافتن» برای ما مطرح است که از کجا بیابیم و پیدا کنیم و اولین بحثی که در بحث های ایدئولوژیک مطرح می شود مسئلۀ «معرفت و شناخت» است یعنی چگونه بشناسیم و با چه وسیله ای بشناسیم. چه موقعی شناسایی برای ما ارزش دارد و چه راهی و چه معیاری برای شناختش وجود دارد و چون ما در پی پیدا کردن مبانی مکتبمان هستیم و می خواهیم مبانی شناخت مکتبمان را انتخاب کنیم و انتخاب کردن به دنبال تشخیص است و مرحله بعد از شناخت است لذا اول باید بدانیم که چگونه باید شناخت و چه چیزی را بشناسیم.  
این شناخت اولین بار با جهان و پیرامون ما برخورد می کند. یعنی همان که وقتی ما چشم باز می کنیم با آن مواجه می شویم و وقتی که دستمان را حرکت می دهیم آن را لمس می کنیم و وقتی گوشمان را باز می کنیم موجش را می شنویم می خواهیم بشناسیم. پس شناخت جهان هستی، عالم وجود، و عالم هستی جهان و آنچه که پیرامون ماست را می خواهیم به دست آوریم و وقتی که خواستیم این جهان را بشناسیم در همین شناسایی ممکن است به این نتیجه برسیم – که البته بعدش خواهیم رسید – این جهان فقط خودش نیست و از ماوراء جدا نیست بلکه به نقطه ای بند است و با اراده ای پدید آمده است. یعنی جهان شناسی ما را به مبداء شناسی و خداشناسی و آن محوری که جهان به او مرتبط است هدایت می کند.
در اینجا ممکن است که ما هدایت بشویم بسوی مبداء هستی و خدا، یعنی با شناسایی که نسبت به جهان پیدا می کنیم جهان را وابسته و مرتبط با خدا می بینیم و بعد از آنکه ما جهان را شناختیم در اندرون این جهان به عنوان یک پدیده و به عنوان یک واحد در این جهان به انسان بر می خوریم و انسان را می خواهیم بشناسیم و ببینیم اصلا انسان چیست و هر یک از اینها از چهارراه های مکتب هاست یعنی بر سر هر یک از این موضوع هاست که مکتب ها

نظر خود را ارسال کنید