فهرست مطالب کتاب

فرمودید به دنیا و مال و همسر و مقام و موقعیت و هرچه از این قبیل دارد، می تواند با اراده و انتخاب به تمام تعلقات و تمنیات خود پشت پا بزند.
اینکه انسان را یک موجود استثنائی کرده است همین است که ما روی آن، این همه تکیه می کنیم و می بینیم همان طین لازب و همان موجود خاکی و مادی از طبیعت سر درآورده، و بعد هم رشد کرده، غذایی هم که می خورد از همان غذایی است که مستقیما از خاک می گیرد، یا گیاه است یا حیوان است که حیوان هم از گیاه رشد کرده، بنابراین یک تعلق مادی دارد چون تعلق مادی دارد یعنی «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ...» (14/3 )
طلا و نقره و پول و تجارت و کسب و کار و سودجویی و مسائل دیگر که آیه به آن اشاره می کند یک نمونه هایی است از آنچه را که انسان دوست می دارد. و این ها به دنبال تمنیات مادی انسان است اما همین انسانی که بچۀ ارض است، همین انسان، یک جلوه ای از جلوات الهی است آنچه که انسان را استثناء می کند همین است، یعنی انسان در این بستر طبیعت رشد کرده، اما آن نفخۀ الهی و روح الهی و آن خلقت برتر استثنائی از جایی دیگر است، حالا ما کار نداریم که از نظر فلسفی آیا این روح یک قوۀ مستقلی است و از یک عالم دیگر می آید به بدن وصل می شود یا از درون همین بدن، وقتی که کاملا اعضاء و جوارح تکمیل شد و این بستر طبیعی سرشت انسان، مساعد شد از درونش شکوفه می کند و جوانه می زند.
 ما کار به آن حرکت و سیر فلسفی پیدایش روح و یا این که حقیقت روح چیست نداریم، ما فقط می خواهیم بگوییم که این انسان همین طور که بعد مادی دارد و از خاک و طبیعت است همین طور بعد الهی و آسمانی و ملکوتی هم دارد که از آنجا جرقه های دیگری می جهد. جرقه هایی که از بعد ملکوتی انسان می جهد و انسان آن روی سکه را که می بیند، می بیند آنجا یک، جرقه ها و جاذبه های متعالی در انسان هست و این جاذبه های متعالی همان علم دوستی و کمال طلبی، خیرطلبی، حق طلبی است و به دنبالش آثار دیگری چون گذشت و ایثار و خواست و... بنابراین ما این ها را یک چیزهایی نمی دانیم که بعد بر انسان تحمیل شده باشد یعنی می بینیم این انسان آنچنان سرشته شده، که یک موجود طبیعی و

نظر خود را ارسال کنید