فهرست مطالب کتاب


ما در مورد آیندۀ جهان هنوز هیچ تجربه نداریم. و لذا قضاوت– اگر فقط تجربه محور بحث باشد ما نمی توانیم بکنیم و چون قضاوت می کنیم معلوم می شود تجربه های ما از گذشتۀ جهان و از وضع موجود جهان به ما یک تصور و یک تعقل کلی می دهد که به ما کمک می کند برای استدلال و پیش بینی آیندۀ ناپیدا و غیر تجربه شده جهان، بنابراین برای شناخت آنچه که ناپیدا است و هنوز تجربه نشده ما از یک چیز دیگری که تجربه شده استفاده می کنیم.
و شما که دربارۀ خورشید قضاوت می کنید و می گویید دو میلیون سال دیگر میزان انرژی خورشید این اندازه است و سرد می شود یا سرعت کرۀ مریخ را در دو میلیون سال دیگر تعیین می کنید، این قضاوت ها را از کجا می کنید؟ از تجربه های گذشته؟ یعنی در گذشته حساب کردید که سرعتش چقدر است و چه مقدار نیرو از دست می دهد، جاذبۀ خورشید نسبت به او چقدر کم می شود و... محاسبات را دقیقا کردید و روی این محاسبات می گویید در دو میلیون سال بعد این طور خواهد شد. پس شما از تجربه های گذشتۀ خودتان در مورد آن چیزهایی که در حوزۀ دید شما نیست و هنوز تجربه نشده، حساب کردید. مثلا آیندۀ آفتاب کرۀ مریخ، که اصلا در حوزۀ دید شما نیست و شما از تجربه های گذشته یک چیزی به دست آوردید و از آنچه که به دست آورده اید دربارۀ آنچه که از چشم شما خارج است قضاوت می کنید، من هم می گویم شما از این درخت و از این سنگ و از این کوه تجربه هایی به دست می آورید و از این تجربه هایی که از این محسوسات به دست می آورید دربارۀ خدایی که از دید شما و از دست شما خارج است قضاوت می کنید، پس از تجربه انجام شده، بر تجربۀ انجام نشده قضاوت می کنید نه در تجربۀ انجام شده.
سؤال: در مورد اصالت اندیشه یا ماده مسئله این است که اول باید سلول های مادی مغز باشد و بعد اندیشه صورت بگیرد یا نه؟
جواب: مسئلۀ وسیله و زمینه یک مسئله است و مسئلۀ اصالت داشتن یک مسئلۀ دیگر. اینکه تا سلول های مغز وجود نداشته باشد آدم نمی تواند فکر کند این حرف درستی است اما اینکه چون به وسیلۀ چشم می بیند و بعد سلول های مغزی هم حامل این محسوسات هستند و به دنبال آن اندیشه به کار می افتد و آدم

نظر خود را ارسال کنید