فهرست مطالب کتاب

دارند ولی نمی بینند و لهم آذان لایسمعون بها، گوش دارند اما نمی شنوند نه اینکه گوش آن ها نمی شنود و امواج را به ذهنش منتقل نمی کند، می شنود اما حق را نمی شنود و نمی یابد، بنابراین این ها می شوند مثل چهارپا، بلکه گمراه تر، بنابراین انسان در برابر سمع و بصر و فؤاد مسئول است و این ها دریچه های علم هستند و سمع و بصر از نوع ابزار شناختی هستند که حس را و تجربه را به ذهن انسان می دهد و فؤاد از نوع ابزار شناختی است که از آگاهی های تعقلی به دست می آید.
و اسلام در اینجا ابزار شناخت را به حواس محدود نمی کند به سمع و بصر و حواس پنجگانه یا بیشتر محدود نمی کند این ها ابزار شناخت هستند ولی فؤاد هم ابزار شناخت است و بنابراین به آنکه تصور می کند که اگر چنانچه شما فؤاد را قبول کردید پس دیگرسمع و بصر را قبول ندارید و می گویید ذهن حاکم بر ماده است، ما می گوئیم که ما اصلا سمع و بصر و فؤاد را کنار هم قرار می دهیم یعنی جسم و جان هم کنار هم قرار می دهیم، یعنی ماده و معنی را هم کنار هم قرار می دهیم و بدن و روح را هم کنار هم قرار می دهیم. او تصور می کند که اگر ما به روح معتقد شدیم ماده و جسم را باید نفی کنیم در صورتی که ایدئولوژی اسلامی در زمینه شناخت حوزۀ بازی دارد و همان طور که در مورد غیبت و حق حوزه اش باز است و از ماده فراتر می رود، همان طور هم در وسیله و ابزار شناخت حوزه اش باز و وسیع است و ما هم وسائل مادی و جسمی را قائل هستیم و وسائل تعقلی و ذهنی را قائل هستیم. در آیۀ دیگری عین همین مضمون آمده و می گوید، انّ عندکم من سلطان بهذا اتقولون علی الله ما لا تعلمون (68/10 )
در آیه قبلی می گفت باید علم باشد و اگر نباشد پیروی نکنید، اینجا می گوید که وقتی علم می آید که سلطان باشد. انّ عندکم من سلطان بهذا یعنی نیست پیش شما دلیلی قطعی برای آنچه که ادعا می کنید، قبل از آیه هم مسئلۀ ولد است یعنی آنها که برای خدا فرزندی قائل بودند و می گفتند عیسی (ع) پسر خدا است، اول خداوند ادعای آنها را می آورد و بعد می گوید شما برای آنچه که گفتید سلطان ندارید، سلطان یعنی دلیل مسلمی که بتواند مطلب را اثبات کند یعنی یک دلیل قطعی، یک شاهد و بینۀ قطعی و فراگیر که بتواند با قاطعیت ادعا را ثابت کند، اتقولون علی الله ما لا تعلمون، آیا آنچه را که نمی دانید

نظر خود را ارسال کنید