این طور نیست که وقتی به یک حدی رسید بگوید، دیگر جلوتر نمی توان رفت بلکه دائما می تواند علمش را زیاد کند، در زمینه علم و دربارۀ مسئلۀ تعلیم آیات زیاد است علّم الانسان ما لم یعلم (5/96). علّم الادم الاسماء کلها (31/2) و مخصوصا در آیاتی که در قضیۀ شیطان و آدم است این کلمه علّم الادم الاسماء، برای ما می تواند خیلی پرمعنا باشد که در آن داستان خلقت انسان، شیطان می خواست استکبار کند و در برابر آدم سجده نکند و احتجاجاتی می کرد و بعد فرشتگان که از خدا سؤال کردند، دربارۀ اینکه چگونه می خواهی از انسان ها برای خودت خلیفه قرار دهی، در حالی که ما تو را تسبیح می گوئیم قضیۀ علم انسان مطرح شد و این علّم الادم الاسماء، که توی کار آمد گویی زبان فرشتگان را بست؛ یعنی خداوند همۀ کلیدهای آگاهی را به او بیاموخت، یا رمزهای آگاهی بر مسائل جهان را به او تعلیم داد که خود این کلمۀ (اسماء) هم مورد بحث است.
و شاید بهترین تفسیری که بتوانیم از آن بکنیم این باشد که خداوند آن کلیدهای رمز شناخت جهان و طبیعت را در اختیار انسان قرار داد و به آدم آموخت، البته معلوم است که آنچه را که به آدم آموخت، تمامی علوم نیست و از طرفی هم راه را برای شناسایی کل جهان باز کرد یعنی آدم را در یک مسیری قرار داده و به او یک رموزی را تعلیم کرده و به او نوعی استعداد داده یا به او آن بدیهیات اولیه را که در بحث شناخت گفتیم که ذهن انسان به یک اصولی می رسد که به اتکاء آن اصول می تواند بسیاری از مسائل جهان را استنتاج کند و وقتی که آدم به آن بدیهیات اولیه و آن استعداد یادگیری و چیزفهمی و بالاخره آن سرنخ های آگاهی دنیا و کلیدهای رمز علوم و آگاهی ها رسید و این چنین دریچه های آگاهی برویش باز شد آن وقت فرشتگان تسلیم شدند، چون این چنین، امکان چیز فهمی برای آنها وجود نداشت و در آن مصافی که با آدم می دادند و خودشان را شایستۀ جانشینی خدا می دانستند و استدلال می کردند که ما عبادت می کنیم ما تسبیح و تنزیه می کنیم، بنابراین شایسته تر هستیم که خلیفه باشیم و وقتی که مسئلۀ (علّم الادم الاسماء کلها) پیش آمد و به دنبال آن (ثمّ عرضهم علی الملائکه فقال انبئونی اسماء هولاء ان کنتم تعلمون) وقتی که اسماء را به آدم تعلیم کرد و بعد آن اسماء را