فهرست مطالب کتاب

این جهان است که حاکم بر دگرگونی های این جهان است یعنی می گوید در متن این جهان ما یک دگرگونی پدیده می بینیم، تغییر نقوش است، چند رنگی است، دوگانگی و بیگانگی است، تنوع است، اما یک چیز دیگری هم می بینیم و آن بودن است، همه چیز هست و آن هستی پاک است، آن هستی کمال مطلق است، در آن هستی رنگ نیست. در برابر نیستی، جهان، هست و آن هستی یک آب زلالی است یک حقیقت مطلق است، یک صفای بی کران و بی نهایتی است که وقتی می آید وارد این مرزها و شکل ها می شود، هستی رنگ پیدا می کند و می شود کوه، می شود دریا، ماهی و منظومۀ شمسی می شود و این ها تحلیات هستی هستند، این ها رنگ های این هستی و تشعشعات هستی مطلق است. یعنی ما از ذات این جهان، یک هستی مطلق می یابیم و آن هستی ابدی و ازلی است و بوده و در درون آن هستی، این دگرگونی ها و این فراز و نشیب ها پیدا شده، این البته یک نوع تحلیلی است که اگر ادامه اش بدهیم و بحث کنیم گرفتار یک نوع وحدت وجود می شویم، گرفتار نوعی یکپارچگی میان خدا و طبیعت می شویم، یعنی از این ور آن متن جهان و کل جهان بدون دگرگونی هایش هستی مطلق می شود یعنی خدا که همان هستی مطلق است مانند یک روحی که بدنی را اداره می کند، می خواهد این دگرگونی ها و این پدیده ها را اداره کند و شکل و جهت بدهد، یعنی در واقع خود طبیعت و بافت هستی به گونه ای یکی است، یک طرفش وحدت است و یک طرفش کثرت است یک رویش یگانگی است ولی آن رویش چندگانگی است و این ها یک نوع بحث های ظریف فلسفی است که احیانا به نوعی گمراهی می کشاند، یعنی در واقع حقیقت الله و خدا را با خود جهان و طبیعت یکی برداشت کند یعنی همچون روحی که این روح جهان را اداره می کند و گاهی هم تعبیر اینکه اصلا خود قانون مندی جهان را یعنی اینکه جهان یک قانون و نظمی دارد یک شعوری دارد مثل اینکه دارد خودش را هدایت می کند، مثل اینکه بیگانه از هم نیست، و آن نظم و قانون مندی حاکم بر جهان را، به عنوان روح مسلط بر جهان، به عنوان هدایت کنندۀ جهان، و خدای جهان بداند و در این تصور دومی که در بین فلاسفه هم فراوان است به این گونه خدایی رسیده اند که در واقع خدا از خود جهان جدا نیست، البته در تعبیرات

نظر خود را ارسال کنید