جهان برق مبداء تجلی کرد، یعنی احساس نیاز احساس وابستگی و تعلق تجلی کرد و برگشتیم به خدا و مبداء و رابطۀ مبداء را با جهان پیدا کردیم و بعد انسانی را که در این جهان است شناختیم و یافتیم و حرکتی که انسان برای تاریخ سازی و برای آینده خودش یعنی معاد و بعد خدا را در رابطه با انسان که شامل وحی است در نظر گرفتیم، مجموعۀ این مطالب می تواند مبانی ایدئولوژیک باشد و البته ممکن است در این مسیری که حرکت می کنیم به مفاهیم دیگری هم برخورد بکنیم. به هر حال بحث اول خودمان را که معرفت و شناخت است آغاز می کنیم.
البته با توجه به اینکه هر یک از این بحث ها در واقع بار سنگینی دارد و فکر نمی کنم فرصت آنقدر باشد که ما حوزه بحث را خیلی گسترده بکنیم و درهر یک از این بحث ها به طور بسیار وسیع وارد شویم و سه چهار رقم بحث است؛ یک وقت بحث شناخت فلسفی مستقل است که آن یک جور بحث است و یک وقت بحث شناخت در رابطه با مبانی ایدئولوژیک است به عنوان مدخلی برای شناسایی خدا و جهان و این طور چیزها که این بحث دیگری است لذا ما بحث را به طور فشرده در زمینۀ شناخت در رابطه با مبانی ایدئولوژیک آغاز می کنیم.
آیه ای که در ابتدا نوشتیم لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا.
لاتقف ما لیس لک به علم پیروی نکن از آنچه که بدان علم و آگاهی نداری، چه گوش و چشم و دل یعنی اندیشه و منبع اندیشه، مرکز اندیشه "کل اولئک کان عنه مسئولا" انسان در قبال همۀ اینها مسئول است؛ این پایۀ حرکتی است که انسان را به شناخت و معرفت می رساند.
از چه راهی بهتر می شود شناخت و چگونه عقیده ای می تواند برای ما ارزش داشته باشد یعنی وقتی که گفته می شود "لا تقف ما لیس لک به علم". از آنچه که علم و آگاهی نداری پیروی نکن؛ از این استفاده می شود که برای انتخاب، پیروی و اطاعت علم لازم است. یعنی اول آدم باید آنچه را که در برابرش تسلیم می شود و به آن دل می بندد باید به آن علم و آگاهی پیدا بکند پس در آن مسئلۀ علم و شناسایی مطرح است و بعد کلمه سمع و بصر و فؤاد اشاره ای است به آن زمینه ها و وسیله ها و ابزارهایی که آدم به وسیلۀ آنها می تواند علم را پیدا