اگر به دنبالش در مخزن فکر و اندیشه دلیلی و استدلالی و تفکری و اندیشه ای نباشد. آدم نمی تواند درک کند و حقیقت را بیابد و همانطور که ظلمات بیابان ها جز با مصباح و جز با چراغ و نورافکن های قوی قابل طی کردن و ره پیمودن نیست یعنی یک چیز دیگر وراء این پنج حس هست که تازه حاصل این پنج حس را هم آدم به کمک آن می تواند درک کند و می تواند رویش قضاوت کند و نظر بدهد.
بنابراین اینجا یک چیز دیگری هم آمد توی کار. آن آقا فکر می کرد که فقط همین هاست. پس اگر ایده آلیسم معنایش این باشد که ما برای ایده، یعنی برای ذهن، برای تعقل و تفکر به عنوان یک مصباح و به صورت یک چراغ برای پیدا کردن واقعیات در ظلمات، یعنی در تاریکی هایی که توی آن تاریکی ها چشم نمی تواند ببیند. اما آن چراغ می تواند اعماق تاریکی ها را بشکافد و حقایق را کشف کند، ارزش قائل باشیم، یعنی اگر گفتیم که ما در ذهنمان یک منابع قوی دریافتی داریم که آن منابع می تواند حقایقی را درک بکند که از نوع ماده نیست. بلکه وراء ماده است، این ایده آلیسم مثبت است و در این ایده آلیسم ما اصالت را به تصور نداده ایم ما رئالیست هستیم، ما واقع گرا هستیم یعنی می گوئیم اصالت مال واقعیات است، اصالت مال آن چیزهائی است که در عالم وجود دارد، چه آنهایی که به چشم بیاید و چه آنهایی که به چشم نیاید، اصالت مال رئال و واقعیات است ولی برای ایده و ذهن قدرت درک و بازیابی و کشف واقعیاتی را قائل هستیم که این واقعیات با حس و تجربه به دست نمی آید و اینجا راه تازه ای برای شناخت ما باز می شود.
در یک روایت دیگری که روایت بسیار جالبی است از امام علی (ع) می فرماید:
العقول ائمه الافکار و الافکار ائمه القلوب، والقلوب ائمه الحواس، و الحواس ائمه الاعضاء.
از آن بالا از رهبری های بالا و از تسلط های بالا شروع کرده آمده پائین و ما شروع می کنیم می رویم بالا. عضو در واقع حامل حس است یعنی این چشم ما حامل قدرت حس است که می تواند حس را بگیرد و منتقل کند و به دنبال این قلب است یعنی آنجا که مرکز انتقال این حواس است و محسوسات مختلف در آنجا گردآوری و جمع می شود. بالاتر از قلب فکر است یعنی آنجایی که در آن مخزن