تکامل طبیعی را اول توی طبیعت می پذیرد و بعد هم اصل تکامل را می آورد توی جامعه. یعنی اول روی بحثی که در رابطه با کل طبیعت است کار می کند و بعد همان را می آورد توی روابط اجتماعی و اقتصادی یک جامعه.
قبلا به این نتیجه رسیدیم که می گویند ما چشم و گوش و حواس چندگانه داریم و توسط این حواس تصورات را از خارج می گیریم و این تصورات را قاطی می کنیم و فرهنگ ما و فکر و ذهن ما ساخته می شود، بنابراین این ماده است که ذهن را می سازد یعنی ما از تصورات مادی این روح و ذهن را می سازیم و در برابر اگر کسی قائل به این نشد که ماده خالق روح است باید معتقد بشود که روح خالق ماده است. اینجا جایی است که می خواهند یک چیزی را به ما تحمیل بکنند. می گویند اگر ماده خالق روح نیست پس روح خالق ماده است یعنی این تصورات ذهن شماست که عالم را به وجود می آورد، یعنی اول شما می اندیشید و آن چنان که اندیشیده اید جهان به وجود آمده و جهان ساخته شده، پس اصالت مال ایده است همان ایده آلیستی که رویش بحث کردیم که می گفت اصالت مال ایده است، مال تصور و ذهن است و بعد عالم طبیعت و عالم ماده به دنبال ذهن و به دنبال ایده شکل می گیرد و لذا تصورات است که واقعیت را می سازد و به دنبال این می خواهند بگویند که بنابراین کسانی که معتقد به اصالت ماده نباشند معتقد به اصالت روح و ایده و تصورات ذهنی اند و ماده را پوچ می دانند و برایش ارزشی قائل نیستند و می گویند ذهنیات بشر است که اصالت دارد، بنابراین یک عده مردم ذهن گرا هستند، در برابر ما که واقع گرا هستیم!
درست معلوم شد که آن ها می خواهند این مسائل را به گردن ما بیندازند و به ما تحمیل کنند و بعد بگویند که ما واقع گرا و حقیقت گرا هستیم و شما که می گوئید اصالت مال روح است و روح واقعیت را می سازد ذهن گرا هستید و در واقع پندارگرا و وهم گرا هستید و شما برای تصورات و ذهنیات اصالت قائلید و این دنیا را هیچ و پوچ می دانید و بعد به دنبالش خیلی راحت می گویند پس فرهنگ و دین و این طور چیزها هم که شما برایش اصالت قائل هستید یک ذهنیات و تصوراتی بیشتر نیست و شما می خواهید دینتان را که در واقع تصوراتی بیش نیست، حاکم بر ماده و جهان بدانید.
ولی ما می گوئیم اولا که شما دو نوع تصور را کنار هم گذاشتید، یا ماده