فهرست مطالب کتاب

وجود او پی بردید و الان یقین دارید و هیچ تردیدی هم ندارید که بوعلی سینا بوده در حالی که نه لمس است نه حس است و نه تجربه است صرفا یک چیزهایی که آن چیزها آیه است، یعنی نشانه، یعنی جلوه گاه، یعنی آدم از طریق آن صد کتابی که دیده و از طریق آن همه چیزهای که راجع به بوعلی سینا شنیده، از همۀ آنها یک نشانه ای برای وجود پشت پردۀ او که الان برای ما پشت پرده و غیب است، و مشهود نیست- و از طریق این عوامل به فیلسوف بودن او در حالی که برای ما محسوس نیست معتقد می شویم.
پس چرا خدای جهان را از طریق این همه صفحات کتاب طبیعت نیابیم و نشناسیم؟ آیا لازم است حتما خدای جهان را با چشم ببینیم تا به او معتقد شویم یااین همه صفحات زیبا و آیه های بلند و نشانه های چشمگیر ما را به آن حقیقت متعالی تابناک متوجه می کند.
در نهج البلاغه یکی از علی (ع) می پرسد آیا خدایی را که پرستش می کنی دیده ای می گوید «لم اعبد رباً لم اری»، خدایی را که ندیده باشم پرستش نمی کنم، چطور؟ او را با چشم سر دیده است؟ خدای را با چشم سر نمی توان دید اما با چشم دل می توان دید. اینجا آن دل است که ذهنیتی است که برای ما یک کشف کننده و یک مکتشف است که حقایق را مثل روز روشن درک می کند و باز علی (ع) دربارۀ متقی در خطبه 184 می گوید فهم والجنه کمن قدرأها فهم فیها منعمون و هم النار کمن قدرأها فهم فیها معذبون.
تقوی آدم را به جایی می رساند که والجنه کمن قدرأها فهم فیها منعمون و هم النار کمن قدرأها فهم فیها معذبون. و متقیان آنچنان به حالت یقین در آمده اند که بهشت را می بینند یعنی در بهشت متلذذ و متنعم اند و از نعمت های بهشت استفاده می کنند و گویی جهنم را می بیند و در عذاب جهنم می سوزند یعنی آن قدرت دل و قدرت استدلال، استنباط و اکتشاف و خلاقیت و فهم و عقل و شعور و به آنجا می رسد که حقایق پشت پرده را بالعیان و رو در روی آدم و در جلو چشم آدم ظاهر و آشکار می کند.
بنابراین این چه تنگ نظری است که اول آدم بیاید توی سر ذهن بزند، توی سر عقل و فهم و شعورش بزند، دست و پایش را ببندد و کوچک کند بعد خودش هم مرتب پایش توی پوست گردو گیر کند و اگر از او بپرسند زمان را چگونه می فهمیم، مفهوم هستی را چگونه

نظر خود را ارسال کنید