یک نوع اندیشه یک نوع نظر یک برداشت عقیدتی و اینها در ایدئولوژی مطرح است.
پس آن زیربناهای یک نظام مکتبی است که آن زیربناها لامحاله از دل و از عقیده و از اندیشه سرچشمه می گیرد و دقیقا تمام شاخ و برگ های آن نظام را تغذیه می کند به طوری که اگر واقعا نظام باشد یک سیستم باشد آدم در هر شاخ و برگی که مطالعه کند اثر این ارتباط را می بیند و اثر آن مبانی و پایه ها را می بیند و لمس می کند؛ یعنی رابطه ها قطع نیست یعنی به صورت یک سلسله مهره های بیگانه از هم که پهلوی هم چیده شده باشند نیست، یک نظام بهم پیوسته است. حالا گاهی آن نظام را به بند تسبیح تشبیه می کنند که آن مهره ها را دقیقا به هم پیوند داده و با یک نظمی آنها را پشت سر هم گرد آورده که اگر بخواهیم همین تشبیه را بکنیم باید بگوئیم مبانی ایدئولوژی همان بند تسبیح این مهره هاست که اگر این مهره ها از این گردونه خارج بشوند یک واحد جدا می شود.
یک مثال ساده تر می زنم؛ ما مجموعۀ اسلام را یک نظام می دانیم و شما می بینید که زکاة در اسلام جدای از توحید نیست، حج در اسلام یک مهره است این مهره جدای از معاد نیست و دعا در اسلام از مبانی ایدئولوژیک جدا نیست – حکومت اسلامی و امامت از توحید جدا نیست یعنی اسلام یک مجموعه نیست که اینها اتفاقا و بدون ارتباط با هم پهلوی هم چیده شده باشد، اسلام یک سیستم است و یک مجموعه منظبتی است که محور گرد آمدن مهره ها و اجزایش همان مبانی ایدئولوژی و عقیدتیش است و این مبانی دقیقا آن نظام را تغذیه می کند.
بنابراین اگر این مثال برای روشن کردن مبانی ایدئولوژیک که همان پایه های اندیشه و عقیده و برداشت های زیربنایی نظام ایدئولوژیک اسلامی است و تغذیه و اشراب می کند مجموعۀ نظام را کافی است ما در پی یافتن این مبانی برآئیم و در این بحث فکر کنیم و بیندیشیم تا بدانیم چه مسائلی را باید طرح کنیم تا مبانی ایدئولوژی اسلام در واقع تبیین بشود و توضیح داده بشود. لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا.
ما برای اینکه مبانی ایدئولوژی اسلامی را بفهمیم و به آن دست پیدا