شکلی در بیاید و شروع کند به انسان شدن و به صورت رگه های خون در بیاید و در مرحله بعدی به صورت پیچۀ گوشت جویده شده ای به نام مضغه در بیاید و بعد آن موقعی که کم کم دیگر استخوان پیدا می شود و لحم و گوشت روی استخوان ها بروید در این سیر که جنین در داخل رحم مادر تکامل می کند از نطفه تا موقعی که به اصطلاح به صورت یک انسانی که تسویه شده و منظم شده و آراسته شده در بیاید تا آنجا که قرآن می گوید «فاذا سوّیته» (29/15)، (72/38) یعنی آن موقعی که دیگر تنظیمش کردم و آراستمش و مرتبش کردم یعنی دیگر دست و پا و اعضا و جوارح و همه چیزش مرتب شد و تسویه آن مرحلۀ بعدی است، این ها یک گروه تعبیراتی است که از مجموع این ها آن جنبۀ مادی انسان معلوم می شود. و معلوم می شود که انسان جنبۀ طبیعی و مادی دارد و این ها همه اش مربوط به جنبۀ مادی و طبیعی انسان است.
و آن وقت علاوه بر این ها شاید در این مسئله دیگر هیچ مکتبی و هیچ فلسفه ای تعبیر نداشته باشد. همه برای انسان یک جنبه خاکی و مادی را قائل هستند منتها آنچه که مهم است بُعد بعدی است و آن بُعد الهی و ملکوتی انسان است، تعبیراتی که برای این بعد ملکوتی هست یکی (نفخت فیه من روحی) که البته این تعبیر نفخۀ روح با اشتقاقات دیگر هم آمده و مثلا (نفخ فیه من روحه) آن را مرتب کردم، از نظر مادی و طبیعی و بیولوژیکی آراستم (و نفخت فیه من روحی) در او از روح خودم دمیدم یا در جای دیگر که می فرماید «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» ( 14/23) یعنی او را خلقتی دیگر قرار دادیم. قبلا آن سیر را می گوید که نطفه و علقه و مضغه و عظام بود (فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا) می آید جلوتر و بعد (ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ) یعنی بعد از اینکه این را مرتب کردیم از نظر مادی و طبیعی آراستیم و بعد انشاء کردیم ایجاد کردیم او را، خلقا آخر، خلقتی دیگر که دیگر آن خلقت هیچ شباهتی به خلقت حیوانات دیگر و چیزهای طبیعی ندارد آن یک حالت دیگر است، پس این تعبیر خلقاً آخر و این تعبیر روح و نفخت فیه من روحی این ها جنبه های معنوی انسان را می رساند.
البته تعبیرات دیگری هم در این باب هست مثلا نفس که خود تعبیر نفس هم در قرآن زیاد آمده (و نفسِ و ما سوّیها) یا (بل الانسان علی نفسه بصیره) که آن یک نوع بحث دیگر دارد ولی می خواهم بگویم